اگه ادامه شون می دادم شابد یکی از ستاره های دنباله داری بودن که هر صد سال یک بار در اسمون ظاهر می شن 

چرا ستاره نشدن و در سیاه چاله ی فراموشی یم برای ابد نابود شدن چون من ترسیدم  تا تونستم تنبلی کردم حالا بعد از مدت ها نوشته هامو می خونم چیزی جز حسرت احساس نمی کنم چی می شد که اراده ی بیشتری داشتم مگه چه قدر سخته که نترسی 

می دونم سبک همینگوی رو ندارم  یا نبوغ کافکا رو  

این منم که که از اکثر مسابقه های داستان نویسی رد شده 

دقیقا اشتباهم همین جاست که می خوام همینگوی داستان نویس باشم به خودت بیا دختر

چون تو  فقط خودت باید باشی  و قراره از خودت بهتر باشی  

این رشته های خیالی یعنی این نوشته ها  ستاره های دنباله دار تو هستن یا حداقل می تونستن باشن اگه ادامه می دادی به هر حال کاریه که شده تو حتی یادت نمی یاد طرح داستان چی بوده 

چون شخصیت بی نوا با گذشت زمان برای همیشه از ذهنت پاک شده و توی یه لحظه متوقف شده بدون این که شروع شده باشه یا پایانی داشته باشه 

حضرت صدا چاووشی می گه جنین مرده یه حافظه است که پریده 

تو دقیقا این بلا رو سر شخصیت هات اوردی تو ذهنت سقط شون کردی چون از به دنیا اوردنشون می ترسیدی 

 

در ادامه و همچنین در پایان بگم که  بعضی از نوشته های نا تمومم رو  با هشتگ ستاره های دنباله دار دم بریده به اشتراک می ذارم چون می خوام به خودم یاد اوری کنم حق هیچ شخصیت داستانی این نیست که سر راه بذارمش و رفیق نیمه راه باشم 

درده که  نه سر دارن نه ته

چون من مثلا  نویسنده شون ،رهاشون کردم به امید روزی که بنویسمشون 

بی-نام-و-نشانی-رهایتان-کردم

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها